کد مطلب:275235 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:229

قصه عافیت یافتن شیخ حر عاملی
محدث جلیل شیخ حر عاملی در اثبات الهداه فرموده كه من در زمان كودكی كه ده سال داشتم به مرض سختی مبتلا شدم به نحوی كه اهل و اقارب من جمع شدند و گریه می كردند، و مهیا شدند برای عزاداری و یقین كردند كه من خواهم مرد در آن شب



[ صفحه 96]



پس دیدم پیغمبر و دوازده امام صلوه الله علیهم را در حالی كه من در میان خواب و بیداری بودم پس سلام كردم بر ایشان و با یك یك مسافحه نمودم و میان من و امام صادق سخنی گذشت كه در خاطرم نماند جز آن كه آن جناب در حق من دعا كرد. پس سلام كردم بر حضرت صاحب علیه السلام و با آن جناب مسافحه كردم و گریستم و گفتم ای مولای من می ترسم كه بمیرم در این مرض و مقصد خود را از علم و عمل نیابم پس فرمود نترس زیرا كه تو نخواهی مرد در این مرض بلكه خداوند - تبارك ترا شفا می دهد و عمر خواهی كرد عمر طولانی. آن گاه قدحی به دست من داد كه در دست مباركش بود، پس آشامیدم از آن و در حال عافیت یافتم و مرض بالكلیه از میان زائل شد و نشستم و اهل و اقاربم تعجب كردند و ایشان را خبر نكردم به آنچه دیده بودم مگر بعد از چند روز.



[ صفحه 97]